مادر
وقتی خیس از باران به خانه رسیدم برادرم گفت: چرا چتری با خود نبردی؟ خواهرم گفت: چرا تا بند آمدن باران صبر نکردی؟ پدرم با عصبانیت گفت: تنها وقتی سرما خوردی متوجه خواهی شد اما مادرم در حالی که موهای مرا خشک می کرد گفت "ای باران احمق!" این است معنای مادر .
بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و برخی دیگر فتوکپی آدمهای دیگر دلم از نبودنت پر است، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد.
گمنام باش تا که جهان پر شود زتو